دیوانه ی باران

آخرین مطالب

امکانات وب

این "من" دگر من نیستم!

ته مانده ی احساسم را بالا می آورم و بر این دفتر تف می کنم اما خودم هم باور دارم که دیگر این احساس لیاقت چشمانت را ندا&# دیوانه ی باران...ادامه مطلب

ما را در سایت دیوانه ی باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amardebaroonib بازدید : 42 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1396 ساعت: 7:44

مردی دارد زیر باران می گرید

آن مرددر باران آمدآن مرد دارد میان بغض و باران قدم میزندو فکر می کند به آنچه که دیگر نداشتبه دستی که باید می بود و ن& دیوانه ی باران...ادامه مطلب

ما را در سایت دیوانه ی باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amardebaroonib بازدید : 29 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1396 ساعت: 7:44

نشانی ات را می دانم افسوس سالهای دوریست در همین نزدیکی ها می جویم رد پایت را می شنوم بوی گیسوانت را... اما نمی یابمت! در همین حوالی بود که بیگانگان از شب نشینی های گاه و بیگاهتان می گفتند و من تو را گم کردم! با تکه کاغذی کهنه که آدرس آخرین قرار دیدارمان از عرق دستانم روی آن نم کشیده بود.. ولی هیچگاه دیگر آنجا ندیدمت! انگار سالهاست قایم باشک بازی می کنیم من هنوز می شمارم و تو هنوز اجازه نمی دهی بیابمت ببینمت بخوانمت ببویمت ببوسمت آری... در همین حوالی بود که تو را گم کردم!(هیرا / 5-8-92) دیوانه ی باران...ادامه مطلب

ما را در سایت دیوانه ی باران دنبال می کنید

برچسب : گم کرده ام خود را,گم کرده,گم کرده راه,گم کرده سیاوش قمیشی,گم کرده ام تو را,گم کرده راه مقصود,گم کرده راهم,گم کرده ای دارم,گم کرده ام در هیاهوی شهر,گم کرده ی دیرین, نویسنده : amardebaroonib بازدید : 61 تاريخ : شنبه 24 مهر 1395 ساعت: 19:02

مردی دارد زیر باران می گرید

آن مرددر باران آمدآن مرد دارد میان بغض و باران قدم میزندو فکر می کند به آنچه که دیگر نداشتبه دستی که باید می بود و نبودبه قلبی که او را دوست داشتبه همین احساس ساده که با آن می زیستبه نامی که زیر لب زمزمه می کردو باید اکنون در آغوشش می بوداما نبوددیگر نبود!بود اما ...دیگر "او" او نبود!خط خطی هایی در ذهنش فریاد می زندکه او را به مردی بی احساس ، هرزه ، مغرورو عصبی تبدیل کردهشعری را با خود زمزمه می کند:"گاهی مثل باران ... باید رفت"رگبار این باران لعنتی هم دیوانگیش را به سخره گرفته..می گویند "مرد گریه نمی کند"هیس.... مردی دارد زیر باران می گرید!هیسآن مرد زیر باران دیوانه ی باران...ادامه مطلب

ما را در سایت دیوانه ی باران دنبال می کنید

برچسب : مردی که واژن دارد,مردي كه كوس دارد,مردی که دم دارد,مردی که دوست دارد,مردی که دوستم دارد,مردی که دوستتان دارد,مردی که 39زن دارد,مردی که دوزن دارد,مردی که برق دارد,مردی که 290زن دارد, نویسنده : amardebaroonib بازدید : 32 تاريخ : شنبه 24 مهر 1395 ساعت: 19:02

نهایت بی نهایت

عاقبت من و تو در نقطه ی اشتراک اختلافمان به هم می رسیم :"نرسیدن" ! من به عشق تو تو به دوستی من تنها چیزی را که در ریاضی خوب یاد گرفته ام حد است وقتی که صورت ، رخ زیبای تو باشد و مخرج ، منی که در چشمان تو "هیچ"م در نهایت این حد غرور به بی نهایت میل می کند! بی نهایتی که نهایتا من را به تو می رساند زیرا زمین گرد است و من و تو باز در نقطه ی فراق یکدگر را دوباره خواهیم یافت بی نهایت مقابل علامت تساوی ای قرار می گیرد که من و تو پشت آن ایستاده ایم! اکنون تصمیم با توست.. می توانی حرف از جدایی نزنی صلیب قسمت را بشکنی و من و تو را اسیر فاصله نکنی...!! آنگاه عشقت را با من تقسیم ک دیوانه ی باران...ادامه مطلب

ما را در سایت دیوانه ی باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amardebaroonib بازدید : 44 تاريخ : شنبه 24 مهر 1395 ساعت: 19:02

بی خوابی

بی خوابی ، تن شب را عریان می کند افکار هرزه ی من را رسوا و نام مرا به سرنوشت دیوانگان گره زد! روز تکرار آخرین نفس شب است و سپیده دم زمان عروج کبوتر مذهب رهایی همه ی سبزی و بهار و برگ و باران از سر پنجه های تو می چکد و عشق از چشمان بی خواب و متورم من.. من امشب خود را به سلاح خیال تو مجهز کرده ام و می جنگم با هرچه سیاهی ست که می خواهد ترا از من بگیرد پیروزیم را به تحمل صبر، شکست خواهم داد تا "میوه ی غرورت برسد" و مفهموم "خواستن تو را" بفهمی! "من تو را دوست دارم و شب از ظلمت خود وحشت می کند" هیچ چیز تکرار نمی شود مگر عشق بزرگ من به تو و اشک های مردی که می خواهد حماسه ای دیوانه ی باران...ادامه مطلب

ما را در سایت دیوانه ی باران دنبال می کنید

برچسب : بی خوابی,بی خوابی در شب,بی خوابی شبانه,بی خوابی های عاشقانه,بی خوابی نوزاد,بی خوابی فیلم,بی خوابی شعر,بی خوابی به انگلیسی,بی خوابی نوزاد دو ماهه,بی خوابی نوزادان در شب, نویسنده : amardebaroonib بازدید : 110 تاريخ : شنبه 24 مهر 1395 ساعت: 19:02

دوران دانشجویی

4 سال گذشت، خیلی زود خیلی دیر...! زمان دانشجوییم رو میگم! راستشو بخوایین خوشحالم که تموم شد اما خب آدم بخواد نخواد ممکنه دوستایی رو که 4 سال باهاشون بوده، حسشون کرده و با غم و شادی هاشون زندگی کرده دیگه هرگز نبینه.. به هر حال چند روز پیش با بچه ها تو زمین چمن دانشکده دور هم جمع شدیم،همه لباسای فارغ التحصیلی رو پوشیده بودیم و هم خوشحال بودیم که فارغ التحصیل شدیم و هم ناراحت که از هم جدا می شیم وهر کی میره پی مسیر سرنوشتی که باید رقمش بزنه. باهم کلی عکس گرفتیم و کیک آوردیم و کلی خوردیم! بعدش نفیس یه متن نوشت از روز اول دانشگاهمون و خاطرات مشترکی که داشتی دیوانه ی باران...ادامه مطلب

ما را در سایت دیوانه ی باران دنبال می کنید

زادروز استاد شهرام ناظری

تقدیم به استاد مهر و عشق شهرام ناظری زادروزت مبارک شاد باش ای عشق خوش سودای ما ای طبیب جمله علت های ما ای دوای نخوت و ناموس ما ای تو افلاطون و جالینوس ما دیوانه ی باران...ادامه مطلب

ما را در سایت دیوانه ی باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amardebaroonib بازدید : 24 تاريخ : شنبه 24 مهر 1395 ساعت: 19:01

گیسوانت

سلام به همه ی دوستان! فک کنم حدود سه ساله اینجا دیگه مطلب نذاشتم ولی لطف دوستام به من همچنان پایدار بوده.. دلم برای وبلاگم تنگ شده بود و گفتم به مناسبت شب تولدم یکی از شعرامو بذارم امیدوارم خوشتون بیاد از مهری که با بی مهری تو سفری که بی امید وصلت شعری که بی واژه ی خوب چشمانت و رخی که بی مقدمه ی بلند گیسوانت ، آغاز می شود تا منی که پرسه زنان در این شهر دیوانه ی بیگانه ی بی باران در پی چیزی هستم که نیستم ... هیچ به کار این دنیای بی عشق اندوه ناک بی پایان نمی آید! هیرا – سی و یکم شهریور ماه 95 دیوانه ی باران...ادامه مطلب

ما را در سایت دیوانه ی باران دنبال می کنید

برچسب : گیسوانت زیر باران عطر گندمزار,گیسوانت,گیسوانت در باد,گیسوانت را,گیسوانت ریخته نظم خیابان,گیسوانت را رها کن,گیسوانت زیر باران عطر,گیسوانت زیر باران عطر گندم,گیسوانت زیرباران,گیسوانت تار به تار, نویسنده : amardebaroonib بازدید : 33 تاريخ : شنبه 24 مهر 1395 ساعت: 19:01

دیوانه ی باران

آخرین مطالب

امکانات وب

این "من" دگر من نیستم!

مردی دارد زیر باران می گرید

گم کرده

مردی دارد زیر باران می گرید

نهایت بی نهایت

بی خوابی

دوران دانشجویی

زادروز استاد شهرام ناظری

گیسوانت

آرشیو مطالب

پيوندهای روزانه

لینک دوستان

خبرنامه